شایان نجاتی ::
شنبه 84/4/25 ساعت 5:55 عصر
تکه ابری شدم در اسمان قلبم
خواستم گذر کنم از غم و سیاهی
وقتی اسمان دلم ابری شد
بارانی باریدم بر اوج محبت
ناگهان از ابری چکیدم بر دریچه محبت
از اوج قلبم تا محبت قطره قطره عشق باریدم
باران محبت چه زیباست
که می شوید کینه ها را
حالا که من باران محبت باریدم
قلبم چه زیبا و با صفا شده
اگر در اغاز ابری سیاه امد در دلم
ولی بارانی بارید از جنس عشق
بارانی از جنس محبت در سرای سینه ام
ای ابر سیاه بر دل عاشقان ببار
تا بشویی کینه ها را و قصه ها را
باران محبت نثار همه قلبهای عاشق
و این بود باران محبت که تقدیم همه عزیزان شد
کلام مهربانی()